تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 2:41 عصر | نویسنده : namaki
کودک نجوا کرد :خدایا با من حرف بزن
مرغ دریایی آواز خواند و کودک نشنید
سپس کودک فریاد زد: خدایا با من حرف بزن
رعد در آسمان پیچید اما کودک نشنید
کودک نگاهی به اطرافش کرد و گفت: خدایا پس بگذار ببینمت
ستاره ای درخشید ولی کودک توجه نکرد
کودک فریاد زد: خدایا به من معجزه ای نشان بده
یک زندگی متولد شد اما کودک نفهمید
کودک با نا امیدی گریست و گفت: خدایا با من در ارتباط باش بگذار بدانم که اینجایی
بنابراین خدا پایین آمد و کودک را لمس کرد
ولی کودک پروانه را کنار زد و رفت....
.: Weblog Themes By Pichak :.